وقتي به شروع و چگونگي وقوعش فكر مي كنم،
بنظرم همه چيز گيج و پيچيده مي آيد! اما ظاهرا اين
گيجي چندان هم عجيب ودور از انتظار نيست،چون عبارت
"ضربه فرهنگي" را چنين
تعريف كرده اند: "تغييراتي در
فرهنگ كه موجب به وجود آمدن گيجي، سردرگمي و هيجان
مي
شود."اين ضربه چنان نرم و آهسته
بر پيكر ملت ما فرود آمد كه جز گيجي و بي هويتي
پي آمد آن چيزي نفهميديم!
شايد افراد
زيادي را ببينيد كه كلمات Hi و Hello را با لهجه غليظ American اش تلفظ مي
كنند. اما تعداد افرادي كه از واژه درود استفاده
مي كنند، بسيار نادر
است!
ملت
ايران از جمله ملت هايي است كه
زندگي اش با جشن و شادماني پيوند فراواني داشته
است، به مناسبت هاي گوناگون جشن مي گرفتند و با
سرور و شادماني روزگار مي گذرانده اند. اين جشن ها
نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگي، خلق و خوي، فلسفه
حيات و كلا جهان بيني ايرانيان باستان است. از
آنجايي كه ما با فرهنگ باستاني خود ناآشناييم شكوه
و زيبايي اين فرهنگ با ما بيگانه شده است. نقطه
مقابل ملت ما آمريكاييها هستند كه به خود
جهان بيني دچار مي باشند. آنها دنيا را تنها از
ديدگاه و زاويه خاص خود نگاه مي كنند. مردماني كه
چنين ديدگاهي دارند، متوجه نمي شوند كه ملت هاي
ديگر شيوه هاي زندگي و فرهنگ هاي متفاوتي دارند.
آمريكاييها بشدت قوم پرستند و خود را محور جهان مي
دانند. آنها بر اين باورند كه عادات، رسوم و ارزش
هاي فرهنگي شان برتر از سايرين است. اين موضوع در
بررسي عملكرد آنان بخوبي مشهود است. بعنوان مثال
در حالي كه اين روزها مردم كشورهاي مختلف جهان
معمولا به سه، چهار زبان مسلط مي باشند،
آمريكاييها تقريبا تنها به يك زبان حرف مي زنند.
همچنين مصرانه در پي اشاعه دادن جشن ها و سنت هاي
خاص فرهنگ خود هستند.
"اطلاع داشتن
از فرهنگ هاي ساير ملل" و "مرعوب شدن در برابر آن فرهنگ
ها" دو مقوله كاملا جداست.با مرعوب شدن در
برابر فرهنگ و آداب و رسوم ديگران، بي اينكه ريشه
در خاك، در فرهنگ و تاريخ ما داشته باشد، اگر هم
به جايي برسيم، جايي ست كه ديگران پيش از ما رسيده
اند و جا خوش كرده
اند!